اینجا گردنه‌ی الماس "ییلاقِ کرمان" است، جایی در مرز استان های اردبیل شریف و گیلان سخاوتمند، در بستر حریر گونه‌ی لطیف و رازآلودِ جاده خلخال به اسالم...


آنجا که چشم و جان و عشق، در هم تنیده می‌شود تا در هم آغوشی طبیعت و زیبایی، سبک بال و خرامان و معصومانه و دلپذیر به پرواز درآیند..
آنجا که روزگاری نه چندان دور روحِ نیاکان ما را جلا میداد به سرشاری انبوه شقایق‌های زیبا و سربلندِ رُسته بر مرتع دامنه‌ها..
آری کمی دیروزترها این بهشتِ مه‌آلودِ بی‌بدیل آکنده بود از صراحتِ شقایق‌های وحشی..
گل‌هایی که پیام آور روشنی بودند و زیبنده‌ی خاکِ حاصلخیز، این روزها به خاطراتی بدل شده‌اند در دل عکسهای ثبت شده از گردشگران..
گردشگرانی که خود خواسته و گاهی سهواً در نابودی این گونه‌ی زیبا به یک اندازه سهیم اند..
طبیعتی که سالیان سال خود را احیا کرده بود، طبیعتی که از دل حوادث ریز و درشت ایام جان سالم به در برده بود، این روزها از جور و جفای انسان معاصر زخمی و خسته و نفس بریده است..
شقایق‌هایی که به قول شاعر، تا هستند زندگی باید کرد، به دست کسانی از بین رفتند که آمده بودند روی زیبایی را ببینند و در دل زلال پاکِ طبیعت جان تازه بگیرند برای عاشقانه‌تر زیستن..

و چه خوش گفت سهراب سپهری:

در زمانه‌ی ما نگاه کردن نیاموخته‌اند..
و هیچ کس گل‌های حیات همسایه را باور ندارد. پیوندها گسسته!
در چشم‌ها شاخه نیست، در رگ‌ها آسمان نیست، در این زمانه درخت‌ها از مردمان خرم ترند...
نی ها از اندیشه‌ها راست‌ترند و برف‌ها از دلها سپیدترند....

" ناهید حفیظی "

 

لینک کوتاه: khalkhalim.com/f0f77

 

 

اینجـــــــا تبلیغات کنید و در تمامــــــی صفحات دیده شوید

 

 

 

نظرات (0)

امتیاز 0 خارج از 5 بر اساس 0 رای
هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان
Rate this post:
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
برچسب ها: